کاروان دل

اشعار یوسف رحیمی

کاروان دل

اشعار یوسف رحیمی

کاروان دل
رهبر معظم انقلاب(حفظه الله):
درس عاشـورا، درس فداکـارى و دیندارى
و شـجاعـت و مواسـات و درس قیـام لله
و درس محبّــت و عشـق اسـت. یکى از
درسهاى عاشورا همین انقلاب عظیم و
کبیرى‌ست که‌ شما ملت ایران پشت‌سر
حسین‌زمان و فرزند‌ ابى‌عبدالله الحسین
علیه‌السلام انجام دادید. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸

در خون ماست غیرت سردار علقمه
هیهات اگر حسین زمان را رها کنیم...
طبقه بندی موضوعی

۶۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

جمعه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۱۳ ق.ظ

همراه تو مسیح و تو از او مسیح تر

ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن

باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن

 

این خاک تشنه بی‌تو به باران نمی‌رسد

باغ خزان زده به بهاران نمی‌رسد

 

خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست

مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست

 

تنها تو منجی بشر و آدمیتی

اصلاً تویی که فلسفه‌ی خاتمیتی

 

تو سِرّ سجده‌های ملائک بر آدمی

تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی

 

ماتمکده‌ست کعبه‌ی بی‌تو، خلیل عشق

چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق

 

با صد هزار جلوه‌ی مشهود می‌رسی

با نغمه‌ی الهی داوود می‌رسی

 

موسی شدی و طور به سویت شتافته‌ست

نیل است که به شوق تو سینه شکافته‌ست

 

سیمای تو ز یوسف مصری ملیح تر

همراه تو مسیح و تو از او مسیح تر

 

آیات حسن و فضل و کمال تو بی‌حد است

خوی و خصال تو همه عین محمد است

 

همراه توست معجزه‌های محمدی

داری به روی شانه عبای محمدی

 

۰ نظر ۲۴ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۱۳
یوسف رحیمی
جمعه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۱۲ ق.ظ

صبح عالمگیر

عشقت میان سینۀ من پا گرفته
شکر خدا که چشم تو ما را گرفته

دریاب دل‌ها را تو با گوشه‌نگاهی
حالا که کار عاشقی بالا گرفته

عمری‌ست آقاجان دلم از دست رفته
پائین پای مرقدت مأوا گرفته

سرو رشید خوش قد و بالای ارباب
شش‌گوشه هم با نور تو معنا گرفته

از کودکی آوارۀ کوی تو هستم
دست دلم را حضرت زهرا گرفته

مانند جدت رحمةٌ للعالمینی
حیف است دست خالی ما را نبینی

۰ نظر ۲۴ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۱۲
یوسف رحیمی
جمعه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۱۱ ق.ظ

ماه عشاق

ماه عشق است ماه عشّاق است
ماه دل‌های مست و مشتاق است

در میخانهٔ کرم شد باز
الدخیل این حریمِ رزاق است

ریزه‌خوارش فقط نه اهل زمین
جرعه‌نوشش تمام آفاق است

بی‌حساب است فضل این ساقی
شب جود و سخا و انفاق است

بین دل‌های بیدلان امشب
با سر زلفِ یار میثاق است

«قبره فی قلوب من والاه»
حرمش قبله‌گاه عشّاق است

ماه شعبان رسید! ماه سه ماه
کربلا می‌رویم! بسم الله

۰ نظر ۲۴ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۱۱
یوسف رحیمی
جمعه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۱۰ ق.ظ

بی ولای علی این طایفه سرگردانند

آیه آیه همه جا عطر جنان می‌آید
وقتی از حُسن تو صحبت به میان می‌آید

جبرئیلی که به آیات خدا مانوس است
بشنود مدح تو را با هیجان می‌آید

می‌رسی مثل مسیحا و به جسم کعبه
با نفس‌های الهی تو جان می‌آید

بسکه در هر نفست جاذبهٔ توحیدی‌ست
ریگ هم در کف دستت به زبان می‌آید

هر چه بت بود به صورت روی خاک افتاده‌ست
قبلهٔ عزت و ایمان به جهان می‌آید

نور توحیدی تو در همه جا پیچیده‌ست
از فراسوی جهان عطر اذان می‌آید

عرش معراج سماوات شده محرابت
ملکوتی‌ست در این جلوهٔ عالمتابت

۰ نظر ۲۴ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۱۰
یوسف رحیمی
جمعه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۰۵ ق.ظ

اَشکُو اِلیکَ

💠 إلَهِی إِلَیکَ أَشْکُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً وَ إِلَى الْخَطِیئَةِ مُبَادِرَةً...

دلم آشفته و حالم مشوش
دو چشمم غرق خون، قلبم پر آتش
به درگاهت پناه آورده‌ام من
شکایت دارم از این نفس سرکش

فقیر و بی‌نوا، اَشکُو اِلیکَ
اسیر و مبتلا، اَشکُو اِلیکَ
نشد از خوف تو پُر اشک، هیهات
ز چشم بی‌حیا، اَشکُو اِلیکَ

شدم بی‌بال و پر بین قفس‌ها
دگر تنگ است در سینه نفس‌ها
پناه آورده‌ام سوی تو امشب
من از دست هوی‌ها و هوس‌ها

۰ نظر ۲۴ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۰۵
یوسف رحیمی
جمعه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۰۴ ق.ظ

وا حسینم

دگر این کاروان یاسی ندارد
که با خود شور و احساسی ندارد
بیا ام البنین برگشته زینب
ولی افسوس عباسی ندارد

مزن آتش به جان ای نور عینم
مخوان از ماهِ مَـقطُوع الیدَینم
چه شد در کربلا هستی زهرا؟
حسینم وا حسینم وا حسینم

سرشته از غم زهرا گِلش بود
نگاه تار زینب قاتلش بود
نیفتاد از لبش نام حسینش
اگر چه داغ سقا بر دلش بود...

...ولی زینب چه با احساس می‌خواند
از آن هنگامۀ حساس می‌خواند
کنار قبر زهرا نیمه شب‌ها
چقدر از غیرت عباس می‌خواند

۰ نظر ۲۴ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۰۴
یوسف رحیمی
جمعه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۵۷ ق.ظ

چشم امید

از راه می‌رسند بهاران و عیدها
مانده ولی به راه تو چشم امیدها

مانند آفتاب لب بام تا به کی
دل خوش کنیم بی تو به وعده وعیدها

دلتنگی مرا به تماشا گذاشتند
هر جمعه برگ زردی از این سررسیدها

شرحی است از حکایت دلدادگی ما
هر شب جنون سربه‌گریبان بیدها

هر روزمان بدون تو شام عزا گذشت
«ای صبح بازگشت تو آغاز عیدها»

می‌آیی از نواحی سرسبز آسمان
با بیرقی به سرخی خون شهیدها

۰ نظر ۲۴ فروردين ۹۷ ، ۰۹:۵۷
یوسف رحیمی
جمعه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۵۶ ق.ظ

آینه محمد (ص)

از صورت چون ماه پیمبر خواندند

از هیبت و اقتدار حیدر خواندند

شد جلو‌ۀ احمد و على، آینه‌ای

آن آینه را علیِّ اکبر خواندند

 

در فهم مقام با شکوهت ای ماه

برخواسته از نهاد این عالم آه

این شعر که جای خود، جهان حیران است

در معنی «مَمسُوسٌ فِی ذاتِ الله»

 

لرزانده شکوهت تنۀ لشکر را

بر هم زده‌ای هیمنۀ لشکر را

طوفان نگاه تو ز هم پاشیده‌ست

از میسره تا میمنۀ لشکر را

 

شد غرش رعد، مست از تکبیرت

شد صاعقه، ماتِ ضربت شمشیرت

با جذبۀ حیدرانۀ چشمانت

مُلک و ملکوت می‌شود تسخیرت

۰ نظر ۲۴ فروردين ۹۷ ، ۰۹:۵۶
یوسف رحیمی
جمعه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۵۵ ق.ظ

سیادت نبوی

ای وسعت بهاری بی‌انتهای سبز
محبوب شعرهای من ای آشنای سبز

روح اجابت است به دست تو بس‌که داشت
باغ دعای هر شب تو ربنای سبز

هر شب مدینه بوی خدا داشت تا سحر
از عطر هر تلاوت تو با صدای سبز

سرسبزی بهشت خداوند رشته‌ای‌ست
از بال آسمانی تو آن عبای سبز

از لطف اشک‌های سحر غنچه داده است
در هر قنوت روشن من این دعای سبز:

کی می‌شود که سایه کند بر مزار تو
یک گنبد طلایی و گلدسته‌های سبز

آن وقت تا قیام قیامت به لطف حق
داریم در بقیع تو یک کربلای سبز

یا می‌شود دلم گل و خشت حریم تو
یا می‌شود کبوتر تو ، یا کریم تو

۰ نظر ۲۴ فروردين ۹۷ ، ۰۹:۵۵
یوسف رحیمی
پنجشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۰۷ ب.ظ

کاروان عمر

امام علی(علیه‌السلام):

الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ، فانتَهِزُوا فُرَصَ الخَیرِة

فرصت، چون ابر مى‌گذرد. پس، فرصت‌هاى کار خوب را غنیمت شمرید.

📗 نهج البلاغه، حکمت۲۱


یادش به‌خیر شوق وصالی که داشتم
باران اشک‌های زلالی که داشتم

یادش به‌خیر حال خوش دل‌شکستگی
چشمان خیس و بغض سفالی که داشتم

بوی کویر می‌دهد این روزها دلم
کو آن هوای پاک شمالی که داشتم

از دشت لحظه‌ها چقدر توشه چیده‌ام؟
از روز و ماه و هفته و سالی که داشتم

مانند ابر می‌گذرد کاروان عمر
از دست رفته است مجالی که داشتم

ما مانده‌ایم و حسرت پرواز تا خدا
چیزی نمانده از پر و بالی که داشتم

۰ نظر ۲۳ فروردين ۹۷ ، ۲۱:۰۷
یوسف رحیمی