کاروان دل

اشعار یوسف رحیمی

کاروان دل

اشعار یوسف رحیمی

کاروان دل
رهبر معظم انقلاب(حفظه الله):
درس عاشـورا، درس فداکـارى و دیندارى
و شـجاعـت و مواسـات و درس قیـام لله
و درس محبّــت و عشـق اسـت. یکى از
درسهاى عاشورا همین انقلاب عظیم و
کبیرى‌ست که‌ شما ملت ایران پشت‌سر
حسین‌زمان و فرزند‌ ابى‌عبدالله الحسین
علیه‌السلام انجام دادید. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸

در خون ماست غیرت سردار علقمه
هیهات اگر حسین زمان را رها کنیم...
طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با موضوع «اهل‌بیت(ع) :: امام رضا(ع)» ثبت شده است

شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۷، ۰۸:۳۱ ب.ظ

ایها الرئوف

از عالمی بریدم و اینجا رسیده‌ام
یک عمر بال و پر زدم اما رسیده‌ام

این قطعه با تمام زمین فرق می کند
انگار من به عرش معلّی رسیده‌ام

با قلب من تمام حرم حرف می‌زند
شاید دگر به عالم معنا رسیده‌ام

از این به بعد صحبت لب‌تشنگی خطاست
وقتی به پای‌بوسی دریا رسیده‌ام

کی بی شفای این دل درمانده می‌روم
حالا که من به صحن مسیحا رسیده‌ام

من از خدا به غیر تو چیزی نخواستم
با یک نگاه خود بگو آیا رسیده‌ام؟

توفیق خاکبوسی تو لطف خواهری‌ست
اینجا به فضل دختر موسی رسیده‌ام

قلبم کبوتر حرم زینب قم است
در هر سلام منتظر یک علیکُم است

۰ نظر ۱۸ فروردين ۹۷ ، ۲۰:۳۱
یوسف رحیمی
شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۷، ۰۸:۳۰ ب.ظ

عطر دعا

حس می‌کنم در صحن تو عطر دعا را
عطر توسل‌های در باران رها را

غرق اجابت می‌شود دست نیازش
هر کس که می‌خواند در این مرقد خدا را

آیینه‌های لطف تو تکثیر کردند
در صحن چشمم اشک‌ها را... اشک‌ها را...

آهم کبوتر می‌شود تا گنبد تو
می‌آورد فریادهای یا رضا را

من از کنار پنجره فولاد هر بار
حس می‌کنم عطر ملیح کربلا را

ای زائران اینجا دخیل غم ببندید
هر صبح جمعه ندبهٔ «آقا بیا» را

۰ نظر ۱۸ فروردين ۹۷ ، ۲۰:۳۰
یوسف رحیمی
پنجشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۱۹ ب.ظ

أیها الغریب

خورشید سر زد از سحرت أیها الرئوف
از سمت چشم‌های ترت أیها الرئوف
 
تو ابر رحمتی که به هر گوشه سر زدی
باران گرفت دور و برت أیها الرئوف
 
جاری‌ست چشمه چشمه قدم‌گاه تو هنوز
جنت شده‌ست رهگذرت أیها الرئوف
 
تو آفتاب رأفتی و کوچه‌کوچه شهر
در سایه‌سار بال و پرت أیها الرئوف
 
با این همه، غریبِ غریبان عالمی
داغی نشسته بر جگرت أیها الرئوف
 
از کوچه‌های غربت شهر آمدی ولی
داری عبا به‌روی سرت أیها الرئوف
 
شکر خدا جواد تو آمد ولی هنوز
بارانی است چشم ترت أیها الرئوف
 
یک عمر خواندی از غم آقای تشنه‌لب
با اشک‌های شعله‌ورت أیها الرئوف
 
در قتلگاه، لحظهٔ آخر چه می‌کشید؟
جد ز تو غریب‌ترت أیها الغریب!

۰ نظر ۱۶ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۱۹
یوسف رحیمی