کاروان دل

اشعار یوسف رحیمی

کاروان دل

اشعار یوسف رحیمی

کاروان دل
رهبر معظم انقلاب(حفظه الله):
درس عاشـورا، درس فداکـارى و دیندارى
و شـجاعـت و مواسـات و درس قیـام لله
و درس محبّــت و عشـق اسـت. یکى از
درسهاى عاشورا همین انقلاب عظیم و
کبیرى‌ست که‌ شما ملت ایران پشت‌سر
حسین‌زمان و فرزند‌ ابى‌عبدالله الحسین
علیه‌السلام انجام دادید. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸

در خون ماست غیرت سردار علقمه
هیهات اگر حسین زمان را رها کنیم...
طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با موضوع «اهل‌بیت(ع) :: امام کاظم(ع)» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۸، ۱۲:۳۰ ب.ظ

آرامش طوفانی

خورشید هر شب می‌دمد از مشرق پیشانی‌ات
وادی طور است این زمین یا خلوت عرفانی‌ات

جز یاد حق در خلوتت راهی ندارد هیچکس
وقتی که هستی هم‌قسم با سجدۀ طولانی‌ات

هر بار یونس می‌شود مبهوت کظم غیظ تو
چشمی ندیده یک‌دم از این قوم روگردانی‌ات

هر کس اسیر سورۀ والشمسِ رویت می‌شود
از قعر ظلمت می‌رسد تا ساحل نورانی‌ات

عزم تو فولادی‌تر است از میله‌های این قفس
هرگز ندیده دیدۀ فرعونیان حیرانی‌ات

«یا رَبِّ خَلِّصنِی مِنَ السِّجن» از نگاهت می‌چکد
اما همه در حیرت از آرامش طوفانی‌ات

یعقوبی و دارد دلِ تنگت هوای یوسفت
بوی مدینه می‌وزد از گریۀ پنهانی‌ات

با بُشر حافی آمدم امشب به سوی طور تو
آزاد آزاد است از بند جهان زندانی‌ات

۰ نظر ۱۲ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۳۰
یوسف رحیمی
يكشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۸، ۱۱:۰۰ ق.ظ

یا باب الحوائج

نگاهی کن به این چشمانِ مضطر
هزار امید آوردم بر این در
من و این اشک... یا باب الحوائج
من و این آه... یا موسی بن جعفر

۰ نظر ۱۱ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۰۰
یوسف رحیمی
پنجشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۷، ۰۸:۵۵ ب.ظ

رَبِّ خَلِّصنِی

چشم‌هایت اگر چه طوفانی
قلبت اما صبور و آرام است
شوق پرواز در دلت جاری‌ست
شبِ اندوه رو به اتمام است

روح تو آنقَدَر سبکبار است
که اسیر قفس نخواهد شد
لحظه‌ای با مظاهرِ دنیا
 همدم و همنفس نخواهد شد

کور خوانده کسی که می‌خواهد
بسته بیند شکوه بالت را
چشم اگر وا کنند می‌بینند
جبروت تو را، جلالت را

چه غم از این‌که گوشۀ زندان
شب و روزش کبود و ظلمانی‌ست
در کنار فروغ چشمانت
جلوۀ آفتاب پیدا نیست

۰ نظر ۲۳ فروردين ۹۷ ، ۲۰:۵۵
یوسف رحیمی
شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۷، ۰۸:۱۷ ب.ظ

یا باب الحوائج

هر شاعری‌ست در تب تضمین چشم تو
از بس سرودنی‌ست مضامین چشم تو

چشم جهان به مقدمت ای عشق! روشن است
از اولین دقایق تکوین چشم تو

ما را اسیر صبح نگاه تو کرده است
آقا! کرشمه‌های نخستین چشم تو

از ابتدای خلقت عالم، از آن ازل
من شیعه‌ام به مذهب و آیین چشم تو

می‌شد چه خوب نور خدا را نگاه کرد
از پشت پلکت از پس پرچین چشم تو

امشب شکوه خلدبرین دیدنی شده
وقتی شده‌ست منظر و آیینه چشم تو

گل کرده بر لب غزلم باغی از رطب
امشب به لطف لهجۀ شیرین چشم تو

چشم تو آسمان سخا و کرامت است
آقا! خوشا به حال مساکین چشم تو

حالا دو خط دعا به لبم نقش بسته است
در انتظار لحظۀ آمین چشم تو:

«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشۀ چشمی به ما کنند»

۰ نظر ۱۸ فروردين ۹۷ ، ۲۰:۱۷
یوسف رحیمی