مظلومکشی!
امروز اگرچه دین حق مظلوم است
فردای شکوه و عزتش معلوم است
در غزّه، منا، نیجریه، در هرجا...
مظلومکشی تا به ابد محکوم است
امروز اگرچه دین حق مظلوم است
فردای شکوه و عزتش معلوم است
در غزّه، منا، نیجریه، در هرجا...
مظلومکشی تا به ابد محکوم است
همواره نبرد حق و باطل برپاست
هر روز برای مسلمین عاشوراست
مصداق صحیح «لَعَنَ اللهُ یزید»
امروز شعار مرگ بر آمریکاست
خبر آوردهاند از مکه
خبری داغ، داغ و طاقتسوز
خبر آوردهاند از مکه
که منا، کربلا شده امروز
خبر آوردهاند از مکه
راه را بستهاند بر مردم
خائنان سقیفهی نیرنگ
وارثان قبیلهی هیزم
لحظهای دل نمیشود فارغ
از غم این جنایت خونبار
پشت این پرده باز مشهود است
دستهای پلید استکبار
دست آنان که در جهان امروز
به زَر و زور خویش مینازند
در یمن، غزّه، در دمشق و عراق
هردم از کُشته، پُشته میسازند
خونِ مظلوم سخت دامنگیر...
خونِ مظلوم خونبها دارد
میرسد فاتحی که در درستش
پرچم سرخ کربلا دارد
خبر از سمت مکه میآید
خبری داغ، داغ و طاقتسوز
میرسد ذوالفقار خونخواهی
میرسد روز مرگتان آن روز
ای رژیم خبیث کودک کُش!
عمر نحس تو رو به اتمام است
کوری چشم هر چه وهّابی
صبح فردا به نام اسلام است
امام علی (علیهالسلام)
کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً
با ستمکار در پیکار و ستمدیده را یار باشید.
نهجالبلاغه، نامه۴۷ (وصیتنامه حضرت)
دل من! در هوای مولا باش
یار بیادعای مولا باش
گر نشد یاورش شوی همه عمر
گاه گاهی برای مولا باش
به گدایی تو هر کجا رفتی
یک سحر هم گدای مولا باش
دست من! دستگیر مردم باش
پینهٔ دستهای مولا باش
پهن کن سفرهای برای یتیم
مستمند دعای مولا باش
پا به پایش اگر نشد بروی
لاأقل ردپای مولا باش
جان من! تا که در بدن هستی
باش اما فدای مولا باش
ای نَفَس! میروی به سینه برو
چون برآیی صدای مولا باش
ای قلم! با مُرکّبی از خون
راوی کربلای مولا باش
از یمن، از دمشق و غزه بگو
شیعهٔ زخمهای مولا باش...
عمری گذشت و کوچه کوچه دربدر بودم
آوارهای از بادها آوارهتر بودم
یک عمر مثل یک غریبه زندگی کردم
از بسکه از حال دل خود بیخبر بودم
هر شب من و دلواپسی، هر شب من و حسرت
تا صبح در تنهایی خود غوطهور بودم
دل بستم این دلبستگی بیچارهام کرده
ای کاش در دنیا فقط یک رهگذر بودم
از دست دنیا این همه بازی نمیخوردم
آری! اگر در فکر دنیای دگر بودم
ناگاه وقت رفتن است و آه دلتنگم
ای کاش گاهی هم به یاد این سفر بودم
چشم انتظاری ماند و من، تا آخر این راه
یک عمر از حال عزیزم بیخبر بودم...
چون ابر سیاهی شده سنگین بارم
این گونه ز شرمساری ام میبارم
جود و کرمت امیدوارم کرده
ور نه به چه روی من به تو روی آرم
هر لحظه و دم به دم، ظَلَمتُ نَفسِی
من ماندم و بار غم، ظَلَمتُ نَفسِی
گفتی که اگر توبه شکستی بازآ
صد بار شکسته ام، ظَلَمتُ نَفسِی
من آمده ام توشه ای از آهم ده
سوز نفس و اشک سحرگاهم ده
هر چند تمام کرده ای نعمت را
یک بار دگر به کربلا راهم ده
آیت الله شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی رحمه الله از علمای ربّانی و صاحب کراماتی بود که ارادت ویژه ای به خاندان رسالت و حضرت سیدالشهدا علیه السلام داشت. این عارف وارسته هر سال دهة محرم در منزل خود مجلس روضه برپا می داشت و بسیار گریه می کرد و یاد مصائب امام حسین علیه السلام برایش جگرسوز بود.
نقل کرده اند وقتی ایشان از دنیا رفت، یکی از بزرگان او را در عالم خواب دید و احوالش را جویا شد. پاسخ داد: وقتی مرا در قبر نهادند دو فرشته نکیر و منکر برای سوال و جواب آمدند. ازتوحید و نبوت سوال کردند، جواب دادم تا این که از امامان پرسیدند: نام امیر مومنان علیه السلام را به زبان آوردم که امام اول من است، سپس از امام حسن علیه السلام نام بردم؛ ولی وقتی که نام امام حسین علیه السلام را به عنوان امام سومم به زبان آوردم بی اختیار گریه کردم، آن دو فرشته نیز منقلب شده و گریستند.
سپس به یکدیگر گفتند: آزادش کنیم کار این آقا با امام حسین علیه السلام است دیگر نیازی به سوال نیست. مرا آزاد نمودند و رفتند و اینک می بینی که شاد و خرسندم و در جایگاه خوبی هستم.
کرامات امام حسین علیه السلام ص 178
نمی خواهم دگر آسایشم را
بیا بر هم بزن آرامشم را
شهادت! ای هُمای آسمانی!
اجابت کن اجابت خواهشم را
بین ملکوتیان چه نامش نامی ست
می آید و با آمدنش پیغامی ست
این گونه غریب و بی نشان می آید
تا گوید هر چه هست در گمنامی ست
نُه دی نور ایمان منجلی بود
نُه دی ذکر لبها یا علی بود
نُه دی روز مرگ اهل فتنه
نُه دی روز بیعت با ولی بود
*
نماد صبر و عزت بود آن روز
شکوه استقامت بود آن روز
تمام نقشه ها شد نقش بر آب
تجلی بصیرت بود آن روز
*
نُه دی روز حق، روز خدا بود
شکوه غیرت اهل ولا بود
دم «یا لیتنا کنّا معک» داشت
نُه دی «کل ارض کربلا» بود