کاروان دل

اشعار یوسف رحیمی

کاروان دل

اشعار یوسف رحیمی

کاروان دل
رهبر معظم انقلاب(حفظه الله):
درس عاشـورا، درس فداکـارى و دیندارى
و شـجاعـت و مواسـات و درس قیـام لله
و درس محبّــت و عشـق اسـت. یکى از
درسهاى عاشورا همین انقلاب عظیم و
کبیرى‌ست که‌ شما ملت ایران پشت‌سر
حسین‌زمان و فرزند‌ ابى‌عبدالله الحسین
علیه‌السلام انجام دادید. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸

در خون ماست غیرت سردار علقمه
هیهات اگر حسین زمان را رها کنیم...
طبقه بندی موضوعی

۶۴ مطلب با موضوع «قالب‌ها :: غزل» ثبت شده است

سه شنبه, ۱۶ آذر ۱۳۸۹، ۰۸:۵۳ ق.ظ

غریب کوفه

شانه‌های زخمی‌اش را هیچ‌کس باور نداشت
بار غربت را کسی از روی دوشش برنداشت

در نگاهش کوفه‌کوفه غربت و دلواپسی
عابر دلخسته جز تنهایی‌اش یاور نداشت

بام‌های خانه‌های مردم بیعت‌فروش
وقت استقبال از او جز سنگ و خاکستر نداشت

می‌چکید از مشک‌هاشان جرعه‌جرعه تشنگی
نخل‌هاشان میوه‌ای جز نیزه و خنجر نداشت

سنگ‌ها کی در پی شَقّ القمر بودند؟ آه
نسبتی نزدیک اگر این ماه با حیدر نداشت

روی گلگون و لب پر خون و چشمان کبود
سرگذشتی بین نامردان از این بهتر نداشت

سر سپردن در مسیر سربلندی سیره‌اش
جز شهادت آرزوی دیگری در سر نداشت

۰ نظر ۱۶ آذر ۸۹ ، ۰۸:۵۳
یوسف رحیمی
جمعه, ۴ دی ۱۳۸۸، ۱۱:۳۱ ق.ظ

با علقمه، به یاد لبت آب می‌شوم

لبریز آه و ندبه و غم گریه می‌کنم
دلتنگم و به یاد حرم گریه می‌کنم

شایسته زیارت شش‌گوشه نیستم
این روزها به حال خودم گریه می‌کنم

تا تلّ زینبیه و گودال قتلگاه
تا خیمه ها قدم به قدم گریه می‌کنم

با علقمه، به یاد لبت آب می‌شوم
با روضه‌های مشک و علم گریه می‌کنم

حتی اگر که خون بچکد از نگاه من
صبح و غروب، دم همه دم گریه می‌کنم

گفتند چشم خواهرت از دست رفته بود
معلوم شد برای تو کم گریه می‌کنم

۰ نظر ۰۴ دی ۸۸ ، ۱۱:۳۱
یوسف رحیمی
دوشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۸۸، ۱۱:۵۵ ق.ظ

با تربت تو کام دلم را گشوده‌اند

شکر خدا که بوی محرم گرفته‌ام
در کوچه‌های سینه‌زنی دم گرفته‌ام

شکر خدا عبادت من روضه‌های توست
در دل دوباره هیأت ماتم گرفته‌ام

گاهی کنار روضه‌ات از دست می‌روم
با چشم‌های پر شفق و غم گرفته‌ام

این آبروی نوکری هیأت تو را
از دستمال مشکی اشکم گرفته‌ام

دیگر هراس روز قیامت نمی‌برم
وقتی دخیلی از پر پرچم گرفته‌ام

با تربت تو کام دلم را گشوده‌اند
عمری اگر که بوی محرم گرفته‌ام

گفتم میان روضه از اعجاز چشم‌هات
دیدم رسیده‌ام به حوالی کربلات

۰ نظر ۲۳ آذر ۸۸ ، ۱۱:۵۵
یوسف رحیمی
دوشنبه, ۱۰ دی ۱۳۸۶، ۰۷:۰۴ ب.ظ

چند صفحه مقتل

یا این دل شکسته ی ما را صبور کن
یا که به خاطر دل زینب ظهور کن
 
با کوله بار غربت و اندوه خود بیا
از کوچه های سینه زنی مان عبور کن
 
امشب بیا که روضه بخوانی برایمان
امشب بساط گریه ی ما را تو جور کن
 
یا چند صفحه مقتل کرب و بلا بخوان
یا خاطرات عمه تان را مرور کن
 
هم از وفای ساقی لب تشنگان بگو
هم یادی از مصیبتِ سرخ تنور کن

۰ نظر ۱۰ دی ۸۶ ، ۱۹:۰۴
یوسف رحیمی