کاروان دل

اشعار یوسف رحیمی

کاروان دل

اشعار یوسف رحیمی

کاروان دل
رهبر معظم انقلاب(حفظه الله):
درس عاشـورا، درس فداکـارى و دیندارى
و شـجاعـت و مواسـات و درس قیـام لله
و درس محبّــت و عشـق اسـت. یکى از
درسهاى عاشورا همین انقلاب عظیم و
کبیرى‌ست که‌ شما ملت ایران پشت‌سر
حسین‌زمان و فرزند‌ ابى‌عبدالله الحسین
علیه‌السلام انجام دادید. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸

در خون ماست غیرت سردار علقمه
هیهات اگر حسین زمان را رها کنیم...
طبقه بندی موضوعی

۳۶ مطلب با موضوع «موضوعات ویژه» ثبت شده است

سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۹:۴۱ ب.ظ

یا علی و یا عظیم

ای چشم عالم از کرامات تو روشن
ای روشن از مهرت دل ناقابل من

از هر چه غیر از خود رهایم کن، رهاتر
تا با تو باشم از همیشه آشناتر

عمرم فنا شد وای من در دوری از تو
ای وای بر دل، وای از مهجوری از تو

می‌خواهم از تو هر نَفَس یار تو باشم
چشمی بده تا محو دیدار تو باشم

دل دادی و دل را خودت بردی ز دستم
من هر چه هستم عاشق روی تو هستم

آغوش عفوت هر که را در بر بگیرد
جا دارد از نو زندگی را سر بگیرد

۰ نظر ۲۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۴۱
یوسف رحیمی
سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۳۶ ب.ظ

اینجا چراغی روشن است

با دردهای تازه‌ای سر در گریبانم
اما پر از عطر امید و بوی بارانم

هربار غم‌ها بیشتر سویم هجوم آورد
دیدم درخشان‌تر شده آیینۀ جانم

آیینۀ صبر و وقار و مهر و لبخندم
این روزها سرتابه‌پا، آیینه‌بندانم

در من درخشیده شکوهی تازه از ایمان
«اینجا چراغی روشن است» آری چراغانم

هر کوچه‌ای اینجا چراغانی شده با عشق
من زنده‌ام از عشق، از این عشق تابانم

تابنده‌تر شد خاک من با گوهر ایثار
این خاکِ گوهربار ایران است، ایرانم

در دست دارم خاتم سرخ شهادت را
با این نگین، روی زمین، مُلک سلیمانم

خورشیدباران است خاک روشنم هر صبح
هشت آسمان پیداست از خاک خراسانم

در سایه‌سار بانوی آیینه و آبم
از عطر یاسش پر شده هر صبح ایوانم

از جلوۀ شاهچراغ اینجا چراغان است
من در پناه سایۀ دروازه قرآنم

گاهی غباری هم اگر در آسمان پیداست...
باران که می‌آید پر از عطر بهارانم

عطر بهاری تازه در راه است، می‌دانی؟
عطر بهاری تازه در راه است، می‌دانم

چشم‌انتظار رؤیت ماهم در این شب‌ها
کی می‌دمد خورشید از شرق شبستانم؟

۰ نظر ۱۲ فروردين ۹۹ ، ۱۲:۳۶
یوسف رحیمی
جمعه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۸، ۰۸:۴۲ ب.ظ

زندۀ عشق

جز ردّ قدم‌های تو اینجا اثری نیست
این قلّه که جولانگه هر رهگذری نیست

یک لحظه در این معرکه از پا ننشستی
گفتی سفر عشق به جز دربه‌دری نیست

یک عمر شهیدانه سفر کردن و رفتن
هم‌قافله با عشق و جنون، کم هنری نیست

دنبال شهادت همۀ عمر دویدی
گفتی که در این عالم خاکی خبری نیست

آن‌قدر سبکبار سفر کردی از این خاک
آن‌قدر که بر پیکر پاک تو سری نیست

تو کشتۀ این عشق، نه تو زندۀ عشقی
بر تربت تو جای غم و نوحه‌گری نیست

باید که به حال دل خود نوحه بخوانم:
سهم من جا مانده به جز خون‌جگری نیست

از خود نگذشتم که به یاران نرسیدم
جز خویش در این بین حجاب دگری نیست

گفتند که باز است در باغ شهادت...
برخیز! به جز اشک رفیق سفری نیست

امشب شب قدر است اگر قدر بدانی
برخیز! مبارک‌تر از امشب سحری نیست

۰ نظر ۱۸ بهمن ۹۸ ، ۲۰:۴۲
یوسف رحیمی
يكشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۸، ۰۸:۳۶ ب.ظ

رسید

او رفت و به سرمنزل مقصود رسید
او رفت و به آنچه لایقش بود، رسید
هر کس وسط راه بماند، مانده‌ست...
آن مرد که یک لحظه نیاسود، رسید

۰ نظر ۱۵ دی ۹۸ ، ۲۰:۳۶
یوسف رحیمی
سه شنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۸، ۰۸:۳۷ ق.ظ

پس کی تمام می‌شود این جنگ؟

🌷 شهید سیدمرتضی آوینی:

پندار ما این است که ما مانده‌ایم و شهدا رفته‌اند
اما حقیقت آن است که زمان، ما را با خود برده است و شهدا مانده‌اند.


بعد از تو روزها شده بی‌رنگ مرتضی
بی‌رنگ، بی‌قرار و بدآهنگ مرتضی

پرواز ناگهانی‌ات ای همسفر... چه زود...
جامانده این پرستوی دلتنگ مرتضی

دیروز بود رفتی و احساس می‌کنم
من دورم مانده‌ام دو سه فرسنگ مرتضی

خون تو رنگ داده به هفت آسمان شهر
حتی طلوع‌ها شده خون‌رنگ مرتضی

هر روز در محاصرۀ اشک و حسرتم
پس کی تمام می‌شود این جنگ مرتضی؟

سنگ صبور این همه تنهایی من است
هر عصر پنج‌شنبه همین سنگ مرتضی

۰ نظر ۲۰ فروردين ۹۸ ، ۰۸:۳۷
یوسف رحیمی
چهارشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۷، ۰۳:۳۰ ب.ظ

رفتند که این نام سرافراز بماند

🌷 تقدیم به شهدای عزیز به ویژه شهید مظلوم حجت‌الاسلام محمد تولایی

رفتند که این نام سرافراز بماند
بر مأذنه‌ها نام علی باز بماند

رفتند که در این قفس تنگ، در این شهر
یک پنجرۀ رو به خدا باز بماند

رفتند که در دل، دلِ ما عشق نمیرد
رفتند که زیبایی این راز بماند...

هر کس به دلش شوق خطر هست بیاید
هر کس که ندارد دل پرواز، بماند

گفتند که اعجاز حسین است شهادت
رفتند که این راهِ پُر اعجاز بماند

۰ نظر ۲۸ شهریور ۹۷ ، ۱۵:۳۰
یوسف رحیمی
پنجشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۵:۰۴ ب.ظ

هیهات مِنّا الذّلّة

همیشه طعم غزل‌های تازه شیرین نیست
همیشه باغ پر از سیب پشت پرچین نیست

کسی نخواسته که روی خوش نشان ندهد
ولی کسی که بدی دیده است خوش‌بین نیست

دوباره نقش نگین فتنۀ ابو موساست
همان‌که عالم دین هست و عامل دین نیست

نخواه راه تو از کربلا جدا باشد
چگونه زندگی بی‌حسین ننگین نیست؟

«که در مصاف ستم ایستاده باید مُرد»
بلند نیست برادر! سری که خونین نیست!

«سری به نیزه بلند است در برابر ما»...
سروده‌ایم ولی کل داستان این نیست...

سروده مشترک حامد اهور و یوسف رحیمی
سیزدهم آبان ۱۳۹۵ (شب شعر عاشورای شیراز)

۰ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۰۴
یوسف رحیمی
جمعه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۰۵ ق.ظ

اَشکُو اِلیکَ

💠 إلَهِی إِلَیکَ أَشْکُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً وَ إِلَى الْخَطِیئَةِ مُبَادِرَةً...

دلم آشفته و حالم مشوش
دو چشمم غرق خون، قلبم پر آتش
به درگاهت پناه آورده‌ام من
شکایت دارم از این نفس سرکش

فقیر و بی‌نوا، اَشکُو اِلیکَ
اسیر و مبتلا، اَشکُو اِلیکَ
نشد از خوف تو پُر اشک، هیهات
ز چشم بی‌حیا، اَشکُو اِلیکَ

شدم بی‌بال و پر بین قفس‌ها
دگر تنگ است در سینه نفس‌ها
پناه آورده‌ام سوی تو امشب
من از دست هوی‌ها و هوس‌ها

۰ نظر ۲۴ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۰۵
یوسف رحیمی
پنجشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۰۷ ب.ظ

کاروان عمر

امام علی(علیه‌السلام):

الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ، فانتَهِزُوا فُرَصَ الخَیرِة

فرصت، چون ابر مى‌گذرد. پس، فرصت‌هاى کار خوب را غنیمت شمرید.

📗 نهج البلاغه، حکمت۲۱


یادش به‌خیر شوق وصالی که داشتم
باران اشک‌های زلالی که داشتم

یادش به‌خیر حال خوش دل‌شکستگی
چشمان خیس و بغض سفالی که داشتم

بوی کویر می‌دهد این روزها دلم
کو آن هوای پاک شمالی که داشتم

از دشت لحظه‌ها چقدر توشه چیده‌ام؟
از روز و ماه و هفته و سالی که داشتم

مانند ابر می‌گذرد کاروان عمر
از دست رفته است مجالی که داشتم

ما مانده‌ایم و حسرت پرواز تا خدا
چیزی نمانده از پر و بالی که داشتم

۰ نظر ۲۳ فروردين ۹۷ ، ۲۱:۰۷
یوسف رحیمی
پنجشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۰۵ ب.ظ

پارۀ تن اسلام

ای غزه! با هجوم ستم‌ها چه می‌کنی؟
ای زخمی از خیانت دنیا چه می‌کنی؟

ای غزه! پارۀ تن اسلام و مسلمین!
در روزگار جهل عرب‌ها چه می‌کنی؟

وقتی به رسم جاهلیت، باز کودکی
زنده به گور می‌شود اینجا چه می‌کنی؟

دیدم میان آتش و خون شعله می‌کشی
در تندباد حادثه اما چه می‌کنی؟

آه ای عقاب زخمی بین قفس اسیر
ای غزه! ای حقیقت تنها چه می‌کنی؟

ای سرزمین عشق و جهاد و مقاومت
در پاسخ سکوت و تماشا چه می‌کنی؟

۰ نظر ۲۳ فروردين ۹۷ ، ۲۱:۰۵
یوسف رحیمی