کاروان دل

اشعار یوسف رحیمی

کاروان دل

اشعار یوسف رحیمی

کاروان دل
رهبر معظم انقلاب(حفظه الله):
درس عاشـورا، درس فداکـارى و دیندارى
و شـجاعـت و مواسـات و درس قیـام لله
و درس محبّــت و عشـق اسـت. یکى از
درسهاى عاشورا همین انقلاب عظیم و
کبیرى‌ست که‌ شما ملت ایران پشت‌سر
حسین‌زمان و فرزند‌ ابى‌عبدالله الحسین
علیه‌السلام انجام دادید. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸

در خون ماست غیرت سردار علقمه
هیهات اگر حسین زمان را رها کنیم...
طبقه بندی موضوعی
پنجشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۰۱ ب.ظ

ممسوسٌ فی ذات الله

تو در تجلّیاتِ الهی چنان گمی
دنبال مرگ می‌روی و در تبسمی

آری جلوجلو، تو به معراج رفته‌ای
مبهوت مانده‌ام که تو در عرشِ چندمی

باز از مسیح حنجرهٔ خود اذان ببار
بر این کویر تشنه بنوشان ترنمی

هر لحظه در سلوک مقامات نو به نو
پیغمبرانه با خود حق در تکلمی

شوق وصال می‌چکد از هر نگاه تو
لبریز عشق و شور و خروش و تلاطمی

پر باز کن برو! که مجال درنگ نیست
جای تو خاک، این قفس تیره رنگ نیست

۰ نظر ۲۳ فروردين ۹۷ ، ۲۱:۰۱
یوسف رحیمی
پنجشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۰۰ ب.ظ

غروب بی‌یاری

آمدی با تجلی توحید
به زمین آوری شرافت را
ببری از میان این مردم
غفلت و ظلم و جاهلیت را

ولی افسوس عده‌ای بودند
غرق در ظلمت و تباهی‌ها
در حضور زلال تو حتی
پِی مال و مقام خواهی‌ها

سال‌ها در کنار تو اما
دلشان از تب تو عاری بود
چیزی از نور تو نفهمیدند
کار آن‌ها سیاهکاری بود

چه به روز دل تو آورده
غفلت ناتمام این مردم
در دل تو قرار ماندن نیست
خسته‌ای از مرام این مردم

۰ نظر ۲۳ فروردين ۹۷ ، ۲۱:۰۰
یوسف رحیمی
پنجشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۷، ۰۸:۵۹ ب.ظ

راه شهادت

ای که از روز ازل گرم سجودی زهرا
اولین فاطمهٔ صبح وجودی زهرا

آسمان با تو و تسبیح لبت مأنوس است
روشنی‌بخش دل و جان تو «یا قدّوس» است

همهٔ عصمت حق شد متجلی در تو
و خدا نیز فرستاد تحیت بر تو

قلب پر مِهر تو گنجینهٔ اسرار نبی‌ست
کوثری! سهم جهان در طلبت تشنه لبی‌ست

نام تو فاطمه یا فاطمه تسبیح علی‌ست
یاد تو لحظهٔ اعجاز، مفاتیح علی‌ست

با تو تکلیف قدر، حکم قضا معلوم است
در کنار تو دگر صبر و رضا معلوم است

۰ نظر ۲۳ فروردين ۹۷ ، ۲۰:۵۹
یوسف رحیمی
پنجشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۷، ۰۸:۵۷ ب.ظ

چه زود رفت

آن شب میان هاله‌ای از ابر و دود رفت
روشن‌ترین ستارهٔ صبح وجود رفت

آن شب صدای گریهٔ باران بلند بود
دریا به روی شانهٔ زخمی رود رفت

روشن‌تر از زلالی نور آمد و چه حیف
با چند یادگاری سرخ و کبود رفت

بال و پری برای پرستو نمانده بود
آخر چگونه نیمهٔ شب پر گشود رفت

آتش زده به جان علی با وصیتش
غمگین‌ترین چکامهٔ خود را سرود رفت

رحمی به قبر خاکی او هم نمی‌کنند
این شد که مخفیانه و بی یادبود رفت

مولا خوشی ندیده ز دنیای بعد او
می‌گفت بعد فاطمه‌ام هر چه بود رفت

شب‌ها کنار تربت او یاس کوچکش
آهسته دم گرفته که مادر چه زود رفت

۰ نظر ۲۳ فروردين ۹۷ ، ۲۰:۵۷
یوسف رحیمی
پنجشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۷، ۰۸:۵۵ ب.ظ

رَبِّ خَلِّصنِی

چشم‌هایت اگر چه طوفانی
قلبت اما صبور و آرام است
شوق پرواز در دلت جاری‌ست
شبِ اندوه رو به اتمام است

روح تو آنقَدَر سبکبار است
که اسیر قفس نخواهد شد
لحظه‌ای با مظاهرِ دنیا
 همدم و همنفس نخواهد شد

کور خوانده کسی که می‌خواهد
بسته بیند شکوه بالت را
چشم اگر وا کنند می‌بینند
جبروت تو را، جلالت را

چه غم از این‌که گوشۀ زندان
شب و روزش کبود و ظلمانی‌ست
در کنار فروغ چشمانت
جلوۀ آفتاب پیدا نیست

۰ نظر ۲۳ فروردين ۹۷ ، ۲۰:۵۵
یوسف رحیمی
دوشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۵۵ ق.ظ

یک قدم تا آسمان

شده غصۀ نان و دنیای ما
حجاب میان حبیب و مُحِبّ
توکل نکردیم بر او که گفت:
«وَ یرزُقهُ مِن حَیثُ لا یحتَسِب»

فقط فکر دنیای خود بوده‌ایم
غم دیگران چه؟! ملالی که نیست
ندارد اثر در عبادات ما
همین رزق‌های حلالی که نیست

چه کردیم با بال دل‌هایمان
مناجات‌ها، ربّناها چه شد
دعامان شده حبس در سینه‌ها
«خدایا ، خدایا» خدایا! چه شد

تجمّل شده همّ و غمّ همه
چه شد فرش‌های حصیری چه شد؟
که دیگر به نان و نمک قانع است؟
مرام علی! دستگیری! چه شد؟

۰ نظر ۲۰ فروردين ۹۷ ، ۰۹:۵۵
یوسف رحیمی
دوشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۵۲ ق.ظ

نعمت ولایت

در آسمان نگاهش بهشت منزل داشت
بهشت روشنی از آن همه فضائل داشت

شکوه و هیبت و حُسن و ملاحتش بی‌مثل
عجب جمال و جلالی در آن شمایل داشت

نگاه روشن او آیه‌های «والفجر» و
لبش ترنم «یا ایها المزمّل» داشت

رسید، صبح سپید نزول «أعطینا»
رسید و کوثری از روشنی حمایل داشت

مسیح بود و دمش جان تازه می‌بخشید
که زنده از نفحاتش هزارها دل داشت

دمی به ابروی پیوسته خَم نمی‌آورد
اگر که لشکر طاغوت در مقابل داشت

اگر که سیل عداوت، چو کوه پا برجا
اگر که موج ندامت، صفای ساحل داشت

گذاشت بر دل ما گرچه داغ هجرش را
مسیر روشن او سالکان واصل داشت

نهاد دست خدا در وجود «سید علی»
شکوه و هیمنه‌ای که «امام راحل» داشت

خدا کند که بفهمیم این سعادت را
حیات طیبه را ، نعمت ولایت را

۰ نظر ۲۰ فروردين ۹۷ ، ۰۹:۵۲
یوسف رحیمی
دوشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۵۱ ق.ظ

شکوه ناتمام

💠 السلامُ علیکِ یا مَن سَلَّمَ عَلَیهَا جَبرائیلُ و بَلَّغَها السَّلامَ مِنَ اللهِ الجَلیل...

در بین ملائک از تو نام آورده‌ست
نام از تو شکوه ناتمام آورده‌ست
هر بار که آمده‌ست از سوی خدا
جبریل، به محضرت سلام آورده‌ست

دلخسته ز شهر بی‌وفا رفتی، آه
آرام و قرار مصطفی! رفتی، آه
حتی کفنی نخواستی از دنیا
از بس که سبکبار و رها رفتی، آه

از چشمِ تر فاطمه طاقت رفته
تا دشت بلا خروش غربت رفته
آنجا سخن از بی‌کفنی نیست فقط
پیراهن خورشید به غارت رفته

۰ نظر ۲۰ فروردين ۹۷ ، ۰۹:۵۱
یوسف رحیمی
دوشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۵۰ ق.ظ

اُمُّ المؤمنین

💠 اَلسلامُ علیکِ یا مَن اَنفَقَت مالَها فی نُصرَةِ سَیّدِ الأنبیاء و نَصَرَتهُ مَا اسْتَطاعَت و دافَعَت عَنْهُ الأعداء...

نبوت را نگینی یا خدیجه
قیامت‌آفرینی یا خدیجه
برایم مادری کن روز محشر
تو اُمُّ المؤمنینی یا خدیجه

تو داری آنچنان حق عظیمی
که در ایمان و دین ما سهیمی
نه تنها دخترت! بعد از تو دیدند
مسلمانان همه داغ یتیمی

نگاهت از غمی جانکاه می‌گفت
ز صدها داغ با هر آه می‌گفت
میان کوچه خالی بود جایت
که زهرای تو «وا اُمّاه» می‌گفت

۰ نظر ۲۰ فروردين ۹۷ ، ۰۹:۵۰
یوسف رحیمی
دوشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۴۸ ق.ظ

سورهٔ حُسن

امام حسن مجتبی(علیه‌السلام):

اَلْإِعْطَاءُ قَبْلَ السُّؤَالِ، مِنْ أَکْبَرِ السُّؤْدَدِ

بخشش قبل از تقاضا، از بزرگ‌ترین آقایی‌هاست.

📗 نزهة الناظر، ص۷۱؛ بحارالأنوار، ج۷۵، ص۱۱۳


هر کسی سورهٔ حُسن از لب ما نشنیده‌ست
«بوی پیراهن یوسف ز صبا نشنیده‌ست»*

هر کسی هست دل از دست نداده‌ست هنوز
صوت قرآن مسیحای مرا نشنیده‌ست

زیر این گنبد دوار کسی از دو لبش
جز صدای سخن عشق، صدا نشنیده‌ست

طعنه و زخم‌زبان، هر چه هم از هر که شنید
ولی از او احدی غیر دعا نشنیده‌ست

دو سه باری همهٔ زندگی‌اش را بخشید
درِ این خانه کسی چون و چرا نشنیده‌ست

«ندهد فرصت گفتار به محتاج، کریم
گوش این طایفه آواز گدا نشنیده‌ست»*

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ    
* مصرع‌هایی که در گیومه قرار دارند، از صائب تبریزی است.

۰ نظر ۲۰ فروردين ۹۷ ، ۰۹:۴۸
یوسف رحیمی